بگو چشم
استاد سیدعلیاکبر حسینی
از کسی پرسیدند: قوامیت مرد به چه معنا است؟ گفت: معنایش این است که حرف آخر را مرد میزند. پرسید: آن حرف آخر چیست؟ گفت: دستش را بالا میآورد و روی چشمش میگذارد و میگوید: چشم خانم، هرچه شما بفرمایید! حرف آخر مرد این است!
در بسیاری از موارد حرف آخر باید اینطور باشد؛ یعنی آن جایی که به کیان خانواده لطمه نمیزند، مرد باید طوری عمل کند که دل زن برای زندگی، پرنشاط و شاداب باشد. بچهها از حضور در خانواده احساس آرامش، امنیت و احساس شکوفایی شخصیت داشته باشند. بعضی از پدرها آنقدر با امر و نهی، فرزندانشان را بمباران میکنند که آنها قدرت تصمیمگیری خود را از دست میدهند.
خدای متعال بیشترین اکرام را به زنها کرده است. تهیة مخارج زندگی خیلی مشکل است. درآمد حلال ایجاد کردن سخت است تا آنجا که پیامبر اکرم(ص) آن را همانند جهاد در راه خدا قرار داده و فرموده «الْکادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجاهِدِ فِی سَبِیلَالله».1
خدای متعال این بار را از دوش زن برداشته و فرموده است: لازم نیست تو بروی کار کنی و زحمت بکشی و خرج خودت را در بیاوری؛ برای اینکه زن در یک آرامش مناسب و متناسبی فرزندش را شیر دهد، زیبایی و بهداشت خانواده را فراهم کند و به تربیت فرزندان برسد. اینها مسؤولیتهای عظیمی است. نباید به کارهای داخل خانه با نگاه حقارت نگریست. اگر کارهای داخل خانه منظم باشد، هم مرد آرامش دارد، هم زن.
من به خانمها میگویم: شما هم قدر شوهریتان را بدانید و اگر شوهر چیزی گفت، بگویید: چشم، و با این سخن دل شوهرتان را خوش کنید تا با شادمانی برای شما زحمت بکشد. شما هم با یک چشم گفتن و با سخنهای دلفریب و عاشقانه دل شوهرتان را به دست آورید.
1. اصول کافی، ج 5، ص 88.
کاشتن کلام خدا در دل
آیت الله حائری شیرازی
نمازی را که انسان میخواند یک طهارت ظاهری دارد به نام وضو و یک طهارت باطنی که عبارت است از تطهیر قلب از صفات و خصال مذموم. لحیمکارها وقتی میخواهند چیزی را لحیم کنند، ابتدا جای لحیم را با اسید شستوشو میدهند؛ چون اگر شستوشو داده نشود لحیم را قبول نمیکند. تطهیر به منزله آن اسیدی است که ابتدا مصرف میکنند. اگر آن تطهیر واقع نشود آن لحیم صورت نمیگیرد. اگر قلب انسان به کینهای آلوده باشد کلمات نماز با او جوش نمیخورد.
آن شاگرد کوزهگر وقتی از استادش پرسید چرا من که لعاب روی کوزه میریختم نمیچسبید، اما وقتی که شما میریزید میچسبد؟! گفت: من کوزهها را قبل از قرار دادن در کوره فوت میکنم تا گرد و غباری که بر روی آن نشسته است از آن جدا شود، آنگاه لعاب میریزم، اما تو کوزه را فوت نکرده میگذاری در کوره، آن لعاب میآید روی گرد و خاکی که بر روی کوزه است، و آن گرد و خاک، لعاب را از روی کوزه میلغزاند.
به این کار میگویند: فوت کوزهگری. بله، گاهی تمام کار به یک فوت بند است. اینکه میگویند اگر کسی با کسی قهر باشد نمازش قبول نمیشود، یعنی این حالت قهری مثل همان گرد و غباری است که بر روی دل قرار دارد و در این صورت کلمات به زمین میریزد و به دل نمیچسبد. حتی انسانی که میخواهد موعظه کند اگر یک خطوراتی در موعظه خود داشته باشد حکم گرد و خاک را خواهد داشت، و دیگر به دل نخواهد چسبید و از دلها خواهد لغزید. اگر انسان به قول خود عمل کند این به آن میماند که گرد و خاک را از روی کوزه بردارند.
شما مثلاً اگر دندانهای خود را مسواک نکنی اما به بچههای خود بگویی که بچهها! دندانهایتان را مسواک کنید خُب، طبیعی است که در چنین صورتی بچهها میشنوند اما عمل نمیکنند.
اما اگر شما مقید باشید به اینکه مرتب مسواک کنید، این لعاب کلام شما به کوزه دل او خواهد چسبید.
نماز که انسان میخواند بیشتر برای آن است که خود را لحیمکاری کند و خود را لعاب بدهد. بیشتر برای آن است که این کلمات در قلب او کاشته شود. نماز، کاشتن کلام خدا در دل است. این دل انسان مثل مزرعه است، چهطور اگر در مزرعه تخم گیاه بپاشی تبدیل به یک درخت میشود! در دل انسان نیز اگر کلمهای بکاری سبز خواهد شد. کلمه مثل بذر است، و دل مثل زمین!
این دل ما بهشت آینده ماست! و ما در آینده میبایست در دل خود زندگی کنیم! در آینده این دل ما هست که میشود بهشت ما! و همین دل هست که میشود جهنم ما!
یک شاعر آذری شعری دارد که مضمونش این است:
زاهد! به من دروغ نگو، در جهنم آتش نیست. آنهایی که در جهنم میسوزند از اینجا آتش میبرند.